چند وقتیه یه جور دیگه خواب می بینم یه جور دیگه رویا می سازم نه اینکه چشمامو شسته باشم آ !؟!؟ اما یه جور دیگه نگاه می کنم چند وقتیه خواسته هام عوض شدن نوشتن هام عوض شدن سکوت هام عوض شدن چند وقتیه دیگه دلم برات تنگ نمی شه!!!؟
دیروز برای اولین بار واسه خانوادم نامه نوشتم هم جالب بود هم سخت کلی حرف داشتم که نمی شد پشت تلفن و ایمیل و اینا زد. کلی حرف داشتم که تو این سالها نگفته مونده بود کلی حرف داشتم که حس می کردم وقت گفتنشه نمی دونم ,می ترسیدم دیر بشه
دارم پوست می اندازم اینو کاملا حس می کنم انگار از یه دری گذشتم و خودم خبر ندارم
بازم یه روز دیگه ... امروز دلم یه چیزایی می خواد اصلا دلم شب می خواد دلم شب می خواد که توش یه عالمممممه شمع روشن کنم دلم ونجلیز می خواد که بازچشمامو ببندمو برم یه جای دور دلم چند شات تکیلا می خواد که مست مست کنم
بعد با هم بریم کنار پنجره از اون بالا آدما و ماشینا رو نگاه کنیم و هی بهشون بخندیم دلم می خواد یه بسته سیگارو تموم کنم هممممشو و توهی با چشای گشاد نگام کنی و هیچی نگی اونوقت همون جور که چشام بستست بهت لبخند می زنم و می گم: بیا تو هم یه پک بزن اونوقت توهم فقط هی نگام کنی ... دلم می خواد دیگه چشمامو باز نکنم دلم می خواد دیگه هییییییچ وقت صبح نشه
اونم به یه جای دور روی اقیانوس اونجا که دیگه هیچ راه برگشتی نیست هیچ توقفی نیست فقط باید بری جلو دلم می خواد چشمامو ببندم و به هیچی هیچی فکر نکنم حتی به تو ! من دلم پرواز می خواد ...
تا حالا شده حس کنی یه چیزیت هست حالت خرابه و حوصله نداری و غرت میاد و اینا و اینا ... بعضی وقتا اینکه بدونی ام چه مرگته , کافی نیست خرابه دیگه کاریشن نمی شه کرد
بالاخره تصمیمم رو عملی کردم آخیش ....؟ انگار یک پنجره به روم باز شده احساس سبکی خوبی دارم مثل جاناتان مرغ دریایی بالاخره می تونم اینجا هر چی دلم می خواد بنویسم آزاد شدم یوووووووهووووووووووو حالاکی بره تو اون یکی بنویسه؟!؟