28.2.06

...

چند وقتیه یه جور دیگه خواب می بینم
یه جور دیگه رویا می سازم
نه اینکه چشمامو شسته باشم آ !؟!؟ اما یه جور دیگه نگاه می کنم
چند وقتیه خواسته هام عوض شدن
نوشتن هام عوض شدن
سکوت هام عوض شدن
چند وقتیه دیگه دلم برات تنگ نمی شه!!!؟

من چم شده آخه ؟؟؟ تو لااقل حرفی بزن !!!؟

22.2.06

...

دیروز برای اولین بار واسه خانوادم نامه نوشتم
هم جالب بود هم سخت
کلی حرف داشتم که نمی شد پشت تلفن و ایمیل و اینا زد.
کلی حرف داشتم که تو این سالها نگفته مونده بود
کلی حرف داشتم که حس می کردم وقت گفتنشه
نمی دونم ,می ترسیدم دیر بشه

دارم پوست می اندازم اینو کاملا حس می کنم
انگار از یه دری گذشتم و خودم خبر ندارم

غریبه ام اینجا اما احساس غریبی نمی کنم

20.2.06

...

بیش از اینها می توان خاموش ماند
...

...

گاه زخمی که به پا داشته ام
زیر و بم های زمین را به من آموخته است

...

بازم محکوم شدم
مثل همۀ اون 100 بار گذشته
و به همون جرم 100 بار گذشته
فقط یه فرقی کرده
این دفعه گریه نکردم
نه که درد نداشته باشه
دیگه ِسر شدم

ببین, همیشه خراشی ست روی صورت احساس

16.2.06

...

بازم یه روز دیگه
...
امروز دلم یه چیزایی می خواد
اصلا دلم شب می خواد
دلم شب می خواد که توش یه عالمممممه شمع روشن کنم
دلم ونجلیز می خواد که بازچشمامو ببندمو برم یه جای دور
دلم چند شات تکیلا می خواد که مست مست کنم

بعد با هم بریم کنار پنجره از اون بالا آدما و ماشینا رو نگاه کنیم و
هی بهشون بخندیم
دلم می خواد یه بسته سیگارو تموم کنم
هممممشو
و توهی با چشای گشاد نگام کنی و هیچی نگی
اونوقت همون جور که چشام بستست بهت لبخند می زنم و می گم: بیا تو هم یه پک بزن
اونوقت توهم فقط هی نگام کنی
...
دلم می خواد دیگه چشمامو باز نکنم
دلم می خواد دیگه هییییییچ وقت صبح نشه

14.2.06

...

تا حالا به دریا نگاه کردی
وقتی دیگه سکوت نمی کنه و طوفانیه و بهم ریخته ست
وقتی دلش تنگه برات
خییییلی تنگ

...

دلم می خواد حتی شعرو بهم بریزم
تا هیچ کی نفهمش , الا تو

...

فکر می کردم هر وقت بخوام می تونم بنویسم
اما حتی اینم خیلی دست من نیست
هر وقت خودش بخواد میاد و می گه و می ره ه ه ه
مثل تو

11.2.06

...

بابا ,یکی به این دیوونه بگه برگرد دیگه!!؟ آخه کجا رفتی ی ی ی ی ی!؟!؟!؟!؟!؟!؟

...

من دلم پرواز می خواد
اونم به یه جای دور
روی اقیانوس
اونجا که دیگه هیچ راه برگشتی نیست
هیچ توقفی نیست
فقط باید بری جلو
دلم می خواد چشمامو ببندم و به هیچی هیچی فکر نکنم
حتی به تو !
من دلم پرواز می خواد
...

...

ابن روزا بقول خودت چت چتم
اونقده به یه آهنگ گیر می دم که دیگه آهنگه حالش از من بهم می خوره


10.2.06

...

یک دست جام باده و یک دست زلف یار
..............................................رقصی چنین میانه میدانم آرزوست

8.2.06

...

پسره دچاره
بدجوری م

آههههای ی دختره ه ه ه
چرا درکش نمی کنی ی ی ی ی؟؟!؟!؟

...

می گما!؟
آدما به چه سادگی معتاد می شن!؟
البته اگر منو جز آدما حساب کنی!!؟
که اونم کلی جای بحث داره

...

تا حالا شده حس کنی یه چیزیت هست
حالت خرابه و
حوصله نداری و
غرت میاد و
اینا و اینا
...
بعضی وقتا اینکه بدونی ام چه مرگته , کافی نیست
خرابه دیگه
کاریشن نمی شه کرد

...

گفتن بعضی حرفها و انجام دادن یه سری کارا فقط نتیجه یه لحظه جنونه
حالا شاید این کلمه یه خرده گنده بنظر برسه اما واقعیت داره
مثالش م
از این نوشته من اینجا تو همین لحظه بگیییییییییر
تا اون لحظه که تصمیم می گیری ازدواج کنی و بری یه جا ی دور, دور دور؟

گفتم که ;همش زیر سر اون یک لحظه جنونه!!؟

7.2.06

سر آغاز

بالاخره تصمیمم رو عملی کردم
آخیش ....؟
انگار یک پنجره به روم باز شده
احساس سبکی خوبی دارم
مثل جاناتان مرغ دریایی
بالاخره می تونم اینجا هر چی دلم می خواد بنویسم
آزاد شدم
یوووووووهووووووووووو
حالاکی بره تو اون یکی بنویسه؟!؟