11.5.08

دورغ میگم
بهت می گم کاری به گذشته ندارم ؛ در حالیکه تنها همون گذشته است که بعد از 50 دقیقه مکالمه تلفنی هنوز نمی خوام گوشی رو بگذارم
بهت می گم فقط نمی خوام تنها باشی و تنهات بگذارم ، در حالیکه این منم که به تو احتیاج دارم


دلم برای صدات تنگ شده بود

7.5.08

دلتنگم

دلتنگم
دلم مثل بچه ها بهونه می گیره و منم ناشیانه وار
بی خودی سعی می کنم آرومش کنم
پر ِ حرفم
حرف هایی که نه بخواه تو بشنوی ، نه می خوام من برات بگم ...

"گفتا : سر ِچه داری ، کز سر خبر نداری؟!
گفتم :بر آستانت دارم سر ِ گدایی "
؟